رکنِ اولِ حماسهی زنده شدن یک ملت همین است. ملتی شخصیت دارد، که حس استغناء و بی نیازی در او باشد. اینهاست درسهای آموزندهای که از قیام حسین بن علی(ع) باید آموخت. او حس استغناء و بی نیازی به مردم داد. روزی که میخواهد از مکه حرکت کند، یک ذره قیام خودش را مشروط نمی کند و اینطور می فرماید: «خُط الموت علی ولد آدم...» مرگ برای فرزندان آدم زینت است... و در آخر خطبه می فرماید: « فمن کان فینا باذلا مهجته موطنا علی لقاءالله نفسه، فلیرحل معنا فاننی راحل مصبحا انشاءالله تعالی»، من فردا صبح حرکت می کنم هر کس که آماده جانبازی است و حاضر است خون قلب خودش را در راه ما بریزد و تصمیم به ملاقات حق گرفته است، فردا صبح حرکت کند که من رفتم. دیگر بیش از این حرفی نیست. این مقدار استغناء قطعاً در دنیا نظیر ندارد. از این بالاتر، شب عاشورا است که اصحاب و اهلبیتش را جمع می کند و از آنها تمجید و تشکر می کند. بعد به آنها می گوید: بدانید از همه شما متشکر و ممنونم، ولی بدانید که دشمنان با شما کاری ندارند، و اگر بخواهید بروید مانع شما نمی شوند، من هم از نظر شخص خودم که با من بیعت کرده اید ...
... بیعت خودم را از دوش شما برداشتم و محظور بیعت هم با من ندارید، هر کس میخواهد برود آزاد است. حسین علیه السلام از اهلبیت و اصحابی که دربارۀ آنها گفته است که از آنها بهتر و باوفاتر سراغ ندارم، این مقدار استغناء نشان می دهد و هرگز سخنانی از این قبیل که من را تنها نگذارید، من غریبم، مظلومم، بیچاره ام، نمی گوید. البته تکلیف دین خدا را بر نمی دارد، لذا با افراد که اتمام حجت می کرد، اگر در آنها تمایل به ماندن نمی دید به آنها می گفت از این صحنه دور بشوید زیرا که من نمی خواهم شما به عذاب الهی گرفتار شوید، چون اگر از کسی استمداد بکنم و او صدای استمداد مرا بشنود و مرا مدد نکند، خداوند او را به عذاب جهنم مبتلا خواهد کرد. این درس استغناء درس کوچکی نبود. همین استغناء بود که بعدها روحیه استغناء به وجود آورد و چقدر قیامها و نهضتها به وجود آمد .حسین بن علی(ع) درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردباری به مردم داد، درس تحمل شدائد و سختیها به مردم داد. اینها برای ملت مسلمان درسهای بسیار بزرگی بود. پس اینکه می گویند حسین بن علی چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسینبنعلی روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایده آل به مردم داد، ترس را ریخت، همان مردمی که تا آن مقدار میترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند.
*از کتاب حماسهی حسینی، استاد مرتضی مطهری، جلد اول، انتشارات صدرا (با حک و اصلاح)
|